مروری بر مجلات و روزنامههای امروز جهان/ از ضعف آلمان در بزرگترین آزمون تا آمریکای خسته از پلیس
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۷۶۴۲۰
نیویورک
هفته نامه نیویورک، در تازه ترین شماره خود در پرونده ای جالب و متفاوت، به ۱۹۴ سوال به روز شده در برخورد افراد با غریبه ها در زندگی روزمره پاسخ گفته است. با وجود اینکه برخی از این سوالات مانند «اگر باعث مبتلا شدن رئیس خود به کرونا شدم چه کنم؟»، «آیا می توانم کودک بی ادب دوستم را تربیت کنم؟»، «آیا پرسیدن از فردی در خصوص اینکه منزلش را با چه قیمتی خریده یا اجاره کرده کار درستی است؟»، «آیا وقتی کسی به شما می گوید برایم هدیه نخرید یعنی برایم هدیه بخرید؟»، «آیا در جواب ایموجی قلب در شبکه های پیامرسان اجتماعی باید با ایموجی قلب پاسخ دهیم؟» بسیار پیش پا افتاده به نظر می رسند، اما دغدغه بسیاری از افراد در برخوردهای روزمره آن ها است، و مجله نیویورک تلاش دارد تا شیوه صحیح در برخورد با این سوالات را پاسخ دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
لیبراسیون
روزنامه لیبراسیون چاپ فرانسه در گزارشی، به بالا گرفتن تنش ها در آمریکا به دلیل واقعه اخیر کشته شدن یک جوان به دستان پلیس این کشور می پردازد. این روزنامه با انتشار عکسی از ویدیوی منتشر شده از لحظه کتک های منجر به کشته شدن تایر نیکولز، در گزارش خود با عنوان «آمریکا خسته از پلیس اش» می نویسد بعد از اینکه ۵ مامور پلیس آمریکا که آن ها نیز سیاهپوست بودند، در شهر مِمفیس، جوان ۲۹ ساله ای را آنقدر به باد کتک گرفتند که کشته شد، بار دیگر نژادپرستی سیستماتیک و تناوب خشونت توسط نیروی پلیس ایالت متحده را آشکار کرد، اتفاقی که بعد از گذشت ۱۰ سال از آغاز جنبش زندگی سیاهپوستان مهم است رخ می دهد.
نیو اِستِیتسمَن
هفته نامه نیو اِستِیتسمَن، در تازه ترین شماره خود در پرونده ای، به انتقاد از کشور آلمان پرداخته است. این نشریه در گزارش خود با عنوان «چرا آلمان بهتر عمل نکرد؟» می گوید برای سال های متمادی، لیبرال ها از آلمان به عنوان الگویی برای تمامی کشورهای جهان نام می بردند. آلمانی که موفق ترین اقتصاد اروپا را به وجود آورد، میلیون ها پناهجو را به کشورش راه داد، و در حالی که بسیاری از کشورها به دنبال برقراری سیاست های میهن پرستانه افراطی قدیمی بودند، با درس از تاریخ خود، به دنبال ساخت آلمانِ اروپایی شده به جای اروپای آلمانی شده می گشت. اما با همه این ها آلمان در بزرگترین آزمونی که اتحادیه اروپا از زمان تشکیل خود با آن مواجه شد، یعنی حمله روسیه با اوکراین، به جای نشان دادن توانایی رهبری، قافیه را باخت و نشان داد نمی تواند الگوی آنچنان خوبی باشد.
گلوبال تایمز
روزنامه گلوبال تایمز چاپ چین، عکس اصلی صفحه نخست خود را به سانحه رانندگی مرگبار در کشور همسایه یعنی پاکستان اختصاص داده است که منجر به کشته شدن حداقل ۴۱ نفر شد. این روزنامه همچنین در گزارشی، کنترل ویروس کرونا در چین را به دلیل اتحاد مردم و رهبری خوب در این کشور لقب داده است. گلوبال تایمز همچنین در مقاله ای نوشته یکی از کارشناسان نظامی چینی، در خصوص افزایش چشمگیر احتمال آغاز جنگ جهانی سوم با ادامه درگیری ها میان روسیه و اوکراین صحبت به میان آورده است.
بلومبرگ بیزینس ویک
هفته نامه بلومبرگ بیزینس، در تازه ترین شماره خود در پرونده ای، به اوضاع نه چندان خوب این روزهای ایلان ماسک ثروتمندترین فرد جهان و بزرگترین شرکتش یعنی شرکت خودروسازی تسلا پرداخته است. این نشریه در گزارش خود با عنوان «کوچک شدن ایلان ماسک» می نویسد شرکت خودروسازی تسلا مهمترین دارایی ماسک بود، اما او با منحرف کردن ذهن خود با موضوعات و شرکت های کم اهمیت دیگر مانند توئیتر، بزرگترین دارایی خود را به حال خود رها کرد و اکنون شاهد ضرر و زیان های شدید مربوط به آن است. بلومبرگ همچنین در مقاله ای، شکل تشخیص دادن رکود اقتصادی را به خوانندگانش توضیح داده و مقاله ای نیز در خصوص ربات چت بر مبنای هوش مصنوعی با عنوان ChatGPT دارد که این روزها بسیار سروصدا کرده است.
تایمز
روزنامه تایمز چاپ انگلیس، مانند تمامی روزنامه های این کشور، گزارش و عکس اصلی صفحه نخست خود را به عزل ناظم زهاوی رئیس حزب محافظه کار بریتانیا توسط نخست وزیر این کشور بعد از افشای فساد مالی و فرارهای مالیاتی او اختصاص داده است. این روزنامه همچنین در گزارشی به بزرگترین اعتصاب معلمان در یک دهه گذشته در بریتانیا پرداخته جایی که ۴.۵ میلیون دانش آموز این کشور برای مدتی مدرسه خود را به دلیل اعتصاب معلمانی که درخواست افزاش حقوق بالاتر از میزان تورم به وجود آمده را دارند، از دست خواهند داد. تایمز مقاله ای نیز در ستایش نوواک جوکوویچ تنیسور صربستانی بعد از کسب بیست و دومین قهرمانی او در مسابقات گرند اسلم به چاپ رسانده است.
تهیه و تنظیم: امیرمحمد سلطانپور
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: روزنامه های جهان مجلات جهان آمریکا آلمان روسیه اوکراین ایلان ماسک چین فرانسه انگلیس مقاله ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۷۶۴۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نوروز ۱۴۰۳ زیر فشار کمرشکن گرانی /فقط رأی میخواهند، بعد یادشان میرود /هم خسته ایم، هم بریده ایم /این فریادها به گوش دولتمردان میرسد؟
نیلوفر مولایی: همین که نسیم نوروزی از میانههای اسفندِ پر از سوز و سرما شروع به وزیدن میکند و نوید بهار و سال نو را با خودش میآورد، گرمای آتشینی را راهی بازارها میکند؛ از پوشاک گرفته تا لوازم منزل. شیرینی و آجیل هم که جای خودش را دارد و همیشه این موقعها بازارش رونقی به خود میگیرد. اصلا انگار امیدها به نوروزی و نو احوالی شدن بعد از یک زمستان سرد و سخت در دل بسیاری از مردم جوانه میزند درست مثل همین شکوفههایی که حالا دیگر سر و کلهشان روی درختها پیدا شده است.
اگر یکی از همین روزهای پایان سال سری به بازار زده باشید، مهر تائیدتان را پای این چند جمله ما میزنید. چند روز پیش، درست در همین ایامی که وصف خیرش را پیش شما کردیم، لباس و قبا به تن کردیم و پا به خیابان گذاشتیم تا از نزدیک حال احوال مردمی را که سخت سرشان در حساب و کتاب خرید عید است جویا شویم و ببینیم آیا همه چیز آن گل و بلبلی که گفته میشد هست یا هنوز انتظارات محقق نشدهای ازدولت وجود داد؟
پا به خیابانهای اصلی که گذاشتیم سیل عظیمی از مردم را مشاهده کردیم که مشغول خرید هستند تا علاوه بر نوروز، رنگ و بوی تازهای به لباسها، خانهها و زندگی خود بدهند وقتی ذوق و شوق عید نوروز به اینجا میرسد دیگر ناآرامیهای باران و تگرگ آسمان هم جلودارش نیست و تلاش برای خرید و پیدا کردن جنسی که با جیب، جور در بیاید از رمق نمیافتد.
فقط رأی میخواهند، بعد یادشان میرود《ارباب خودم سامبولی لیکم، ارباب خودم سرتو بالا کن، ارباب خودم بزبز قندی، ارباب خودم چرا نمیخندی؟» حاجی فیروز بود، میرقصید و میخواند و دایره زنگیاش را در هوا میچرخاند؛ انگار راست میگفت خیلیها نمیخندیدند و فقط قیمتها را بالا و پایین میکردند انگار دخل و خرجشان با هم خیلی تفاوت داشت؛ اما حاجی فیروز همچنان میرقصید و میچرخید. از همان رقصهایی که یک عالمه غم دارد رقصی که نه از سر دل خوش بلکه درد نان، کمرش را به جنب و جوش وادار میکرد.
تمام خیابانهای منتهی به فلکه اول و سوم تهرانپارس پر شده بود از دستفروشهایی که در کنار بوتیکداران و پاساژها تلاش داشتند تا اجناس خود را در شب عیدی بفروشند.
"بدو بدو که حراج شد...." "بدو بیا اینطرف بازار " صدایش را پس سرش انداخته بود و تمام قدرتش را جمع کرده بود تا هرچه میتواند داد بزند و کفشهایی که رنگ و وارنگ و کوچک و بزرگی را که پایین پایش پهن کرده بود را بفروشد.
«بَفَرما، بَفَرما اگر ازم لباس نخرید، بدسلیقهاید» با صدای زنانهاش این جملهها را تکرار میکرد و جملههای پر از تعریف تمجیدهایش از جنسهایی که برای فروش آورده بود را کنار هم میچید. یک لحظه به خودم آمدم دیدم مقابلش ایستادم اول خوشحال شد فکر کرد میخواهم خریدی بکنم و دشتی به او بدهم، اما کمی این پا و آن پا کردم و ازش خواستم گپی با هم بزنیم؛ اخمهایش در هم گره خورد؛ حوصله نداشت یا به جماعت رسانهای بی اعتماد بود نمیدانم اما با اکراه قبول کرد. از او درباره انتظاراتش از دولت پرسیدم؛ انگار که دل پر از کینهاش سر باز کرده باشد همراه با نگرانی از اینکه مبادا دردسری برایش درست شود گفت: « زمانی که میخواهند رأی بیاورند، یکسری وعدهها میدهند اما خیلی زود یادشان میرود و همه چیز فراموش میشود؛ نمی دانم شاید هم عمل به آن وعدهها آن هم با این همه جمعیتی که در تهران است سخت باشد اما حداقل بگویند چرا آن وعدهها عملی نشد.»
وقتی از او میپرسم چه نقدی به دولت دارد میگوید: «به قشر ضعیف مخصوصا معلولان، بازنشستگان و جوانان توجه کنند، زندگی سخته شده و جوانان اسیر مشکلاتی هستند.»
مردم را سر کار گذاشتندموج جمعیت به این طرف و آنطرف میرود و حسابی سرها در گریبان فرو رفته است؛ در بین مردمی که گاهی تند و گاهی آرام قدم بر میدارند چشمم به زن و شوهری میافتد که دوش به دوش هم برای خرید عید آمده بودند و به دقت ویترینها و بساط دست فروشها را نگاه میکردند. به سراغشان میروم؛ اسم مرد علی بود؛ همینکه از انتظاراتش نسبت به دولت پرسیدم مانند یک انبار باروت منفجر شد و انتقاداتش را پشت سر هم قطار کرد؛ انگار قیمتها کلافهاش کرده باشد گفت: «از دولت انتظارات زیادی دارم که هیچ کدام محقق نشده است؛ حرفهای مسئولان دروغ است و مردم را سرکار میگذارند.»
صحبتهایمان به مهمترین مشکل کشور رسید میگفت: «حرفهایی که مسئولان میزنند با واقعیت جور در نمیآید؛ شما به اخبار که نگاه میکنید مسولان مدعی میشوند که قرار نیست کالاها و دلار گران شود و اصلا گرانی نداریم اما کافی است پا به بازار بگذارید تا ببینید چطور همه چیز گران شده است؛ تا دلتان بخواهد در اجناس افزایش قیمت داریم اما دریغ از افزایش حقوق ؛ دولت باید فکری به حال این وضعیت بکند. دخل و خرج ها با هم جور نیست»
صحبت که به اینجا میرسد "روحانگیز" همسر علی هم سر صحبت را میگیرد و ادامه میدهد: «گرانی غوغا میکند و همین الان که به خرید آمدهایم نتوانستیم برای بچههایمان لباس و کفش بخریم مگر این انتظار زیای است؟! ما از دولت میخواهیم کالاها ارزان شود.
جلوی دزدها را بگیرید"برو بابا تو هم دلت خوشه " " حرفی ندارم" "نه" اینها تنها چند نمونه از جملههایی است که وقتی پا پیش می گذاشتم تا با چند نفر صحبت کنم به زبان میآوردند؛ ناچار مسیر را تغییر دادم و سر از خیابان نیروی هوایی درآوردم. جلوی متروی نیروی هوایی، فردی در حال فروختن گل و سبزه بود و داد و فریاد رانندههای تاکسی که گعدهای تشکیل داده بودند به هوا بود. افرادی که در گوشه کنار مشغول رفت و آمد بودند را برانداز میکردم؛ چشمم به مرد میانسالی افتاد که با قدم های نه تند و نه آرام داشت به سمت مترو میرفت افتاد؛ اسمش شمسعلی بود. او که حالا یک فرد بازنشسته است وقتی با سوال من مواجه میشود که میپرسم چه انتظاری از دولت دارد کمی یکه میخورد، انگار انتظارش را نداشت کسی از او این سوال را بپرسد اما شمرده شمره و آرام جوابم را میدهد و میگوید: «معیشت و رفاه را درست کنند و جلوی دزدی و اختلاسها را بگیرند.»
جملهاش را با یک مکث کوتاه قطع میکند و بلافاصله ادامه میدهد: "ما از نظر امنیت مشکلی نداریم اما فقر و تنگدستی مردم یکی از مهمترین مشکلات کشور است."
فریادهایی که بغضآلود بودکمی آنطرفتر، سر خیابان پنجم نیروی هوایی، دختری جوان ایستاده بود، نامش زهرا بود و ۲۷ سال داشت. وقتی از او درباره مشکلات کشور و انتظاراتش از دولت میپرسم لبخند تلخی میزند و میگوید: «حقوق کارمندان و کارگران را بیشتر کند و جلوی دزدیها را بگیرند.» زهرا کنایهای هم به دولت و وعدههای عمل نشدهاش میزند و در نهایت میگوید: «مهمترین مشکل کشور اقتصاد است. کاش کاری کنند.»
صحبتهایمان تازه گل انداخته بود که مردی که گوشهای از حرفهایمان را شنیده بود خودش را به ما رساند؛ سراسر بغض بود و خشم؛ کلماتش را تند تند و با یک انبوهی از عصبانیت به زبان میآورد؛ حق هم داشت که ناراحت باشد او یک دختر دم بخت داشت که میخواست به خانه شوهر بفرستد و برای تدارک عروسیاش بین قیمتهای سرسامآور لوازم خانگی گیر کرده بود و حالا تا خرخره زیر قرض رفته بود تا جهیزیهای برای دخترش دست و پا کند؛ اسمش احمد بود؛ میگفت : "از شما میخواهم تا صدای من باشید و این فریاد را به گوش دولتمردان برساند" احمد میگوید" مشکلات معیشتی کمر مردم را شکسته است و باید راهحلی برای آن پیدا کنند و برای اینکار از افرادی استفاده کنند که عرضه و سواد حل مشکلات را دارند."
همهچیز بهم ریخته است/ همه بریدهایمپدر و دختر پچ پچ میکردند و قدم میزدند تا هفتسین سفره نوروز را کامل کنند. وقتی جلو رفتم و سلام کردم لبخندی که روی لب داشتند کمی جمع و جور شد و وقتی خواستم که گپی سیاسی- اقتصادی داشته باشیم پدرخانواده کمی سگرمههایش در هم رفت و با نگاهی پر از سوال که " تو دیگه از کجا پیدات شد" بهم خیره شد؛ خلاصه با کمی توضیح و نشان دادن کارت خبرنگاری، گاردش را پایین آورد و شروع به صحبت کرد. میگفت: «انتظارات زیاد است، جوانان به سرکار بروند و تحریمها برداشته شود. زندگی برای مردم راحتتر شود. زمان امام خمینی شرایط خوب بود اما الآن همه چیز بهم ریخته شده است.»
او در پاسخ به این سوال که چه نقدی به دولت دارد، گفت: «همه از دولت ناراحت هستند، با این گرانی همه خسته و بریده شدند. دولت به فکر افراد کم درآمد باشد، ناراحت کننده است که طرف میگوید افطاری نداریم بخوریم.» وقتی صحبت به مهمترین مشکل کشور میرسد میگوید "به نظرم کشور مشکلات زیادی دارد که اقتصاد و تحریم از مهمترین آنان است."
پای لنگ مسولان بی تخصصمیگفت اسمش مهسا است؛ دختری جوان که آمده بود تا چیزهایی را که نیاز دارد بخرد و به خانه برگردد؛ درباره انتظاراتش از دولت میگفت: «از دولت انتظار دارم افراد بیسواد را روی کار نیاورد و به زنان اهمیت بیشتری بدهد.» او دل پری از دولت و رئیس جمهور داشت و میگفت: «رئیس جمهوری ناکارآمد است.» مهسا که ۲۴ سال بیشتر نداشت بزرگترین مشکل را گرانی کمر شکن میدانست.
امیر، فروشنده سوپرمارکتی بود که من و مهسا نزدیک آن داشتیم با هم صحبت میکردیم؛ اول سکوت کرده بود و فقط به حرفهای ما گوش میداد اما بعد از مدت کوتاهی نتوانست تحمل کند و انتقاداتش از وضعیت معیشتی و روی کار آمدن افراد به قول خودش بی سواد و بدون تخصص را یکی یکی به زبان میآورد البته آقای فروشنده دغدغه حجاب و عفاف هم کم نداشت.
راستی علاج این دردهای کمرشکن چیست؟پاهایم ذوق ذوق میکرد و سردی هوا هم دستهایم را کرخت کرده بود؛ ضبط صوتم را در کیفم گذاشتم و راهی شدم تا به خانه برگردم اینبار وقتی به صورت مردم خیره میشدم احساس میکردم تمام چین و چروکهای صورتشان یا سرهای فرو برده در گریبانشان، دارد از مشکلات ریز و درشت این کشور سخن میگوید؛ مشکلاتی که فقط در بزنگاههای انتخابات بر روی آن مانور داده میشود و وعدههای رنگارنگی که بعد از مدتی کوتاه همه رنگ میبازد اما گردش به چهره این مردم مینشیند و کمکم بار آن کمرهایشان را خم میکند. راستی علاج این درد کمرشکن چیست؟
۲۷۲۱۵
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1886835